ناشناس
13:26 - ۱۴۰۴/۱/۲۸
چطور با ناامیدی و مشکلات زندگی کنار بیام؟
سلام دختری سی ساله ام،پدرم سرطان داره و حدودا شانزده ساله درگیر بیماری های مختلفه، من سابقه افسردگی و اضطراب دارم قرص میخوردم من تا مرز خودکشی رفتم چون از رنج کشیدن ممتد در سی سالگی زندگیم خسته ام به زور خودمو سرپا نگه داشتم با پادکست و تراپی و ورزش و مدیتیشن سعی کردم خودمو برگردونم به زندگی
از سی سال نفس کشیدنم راضی نیستم من از زندگیم بدم میاد میدونی چرا؟چون از بچگی با فقر بزرگ شدم هنوزم ک هنوزه درگیر دعواهاییم که ب پول برمیگرده برای اینکه پدر و مادرم بیسوادن برای اینکه شانسی در عشق و ازدواج نداشتم برای اینکه شش نفر ادمیم در خونه مستاجری ک خواهرم در حال جدا شدنه و فضای تنهایی ندارم دائم شلوغه ارامش ندارم چون شرایط و پول مستقل کردن خانه ندارم چون هر روز در جنگم چون پنج ماهه بیکارم و علیرغم تلاشم کار پیدا نکردم بدهکارم ب خواهرم تو فشار مالی و روحی ام ماشین نداریم بریم سفر یا حتی مهمونی ک بعدش ب خاطر بی ماشینی استرس نگیرم چون چهل تا مصاحبه رفتم قبول نشدم چون کسی عاشقم نشد که منو ازین درد کمی شاید نجات بده تنها ترینم تو هیچی شانس نداشتم من خیلی کم اوردم خیلی
هیچ دلخوشی ندارم و زندگیم هیچ چراغ روشنی نداره همش نشدن نشدن و در بسته
اینا رو برحسب ناله نذارین من ادمی نبودم که بشینم و فقط ناله کنم از هجده سالگی کار کردم و درس خوندم،به زندگی اطرافیان که نگاه میکنم حداقل یه خونه یا یه ماشین دارن،یا یه برادر یا مادر حمایتگر و مهربان،یا بخت و یاری که زندگیشون رو کمی شیرین تر کرده،یا کاری با درامد خوب که لااقل باهاش مشکل مالی ندارن،من سعی کردم با تراپی،پادکست،مدیتیشن،پیاده روی و تلاش از خودم ادم بهتری بسازم ولی در این خانواده و با این حد مشکل انگار اب در هاون میکوبم!انقدر هر سال با امید شروع کردم گفتم بالاخره روزای خوب منم میاد ولی نه تنها سخت تر شد هیچ نوری ام نیمد...دوباره به خودکشی فکر میکنم من همه خودمو گذاشتم تو این زندگی،جای من بودین چیکار میکردین؟
89
نظرات کاربران
(13 نظر)