ناشناس
05:00 - ۱۴۰۴/۱/۸
چطور میتونم استقلال قانونی از پدرم بگیرم؟
سلام
دخترم و 23 سالمه
مشکلم طولانیه اما لطفا بخونید و کمکم کنید
با تمام محدودیت ها و مشکلات مالی دارم تمام سعیم رو میکنم که درسم رو بخونم و دوره ام رو ببینم و به درآمد مستقل و خوب برسم
مشکلات زیادی دارم که شاید مهم ترین اش خانوادم باشن یعنی پدرم و برادرام,از هیچ ظلم و بد رفتاری و محدودیتی دریغ نکردن و حتی حاضر نیستم تابستون رو هم برم خونه,مادرم هم توی خونه مدام اذیت میشه اما چاره ای نداره,با بی احترامی های پدر و پسراش میسوزه و میسازه پدر همیشه بد رفتار بوده و پسراش هم همونطوری بزرگ شدن و هیچ عاطفه ای نسبت به مادر ندارن,البته ادعای بزرگی و مردانگی و فداکاری زیاد دارن!
مادرم منتظر تبدیل یه ملک به منبع درامد هست و اگه این اتفاق بیوفته از خونه میره به بهانه من که شهر دیگه ای دانشجوام
اما مسئله ی دیگه ای وجود داره,من حتی با پدرم حرف هم نمیزنم یعنی نمیتونم انقدر بی محبتی و ظلم و بی احترامی و کتک دیدم ازش هم برای خودم و هک برای مادرم... که دیگه هیچ مهری ازش توی دلم نمونده و وقتی میبینمش حالم بد میشه
اما مشکل اینجاست که مادرم حاضر نیست طلاق بگیره فقط به این دلیل که عم شرایط مالیش رو نداره هم میگه وقتی تو بخوای ازدواج کنی اگه مادر و پدرت جدا شده باشن طرفت یا احترام کمتری برات قائله یا وقتی بفهمه این موضوع رو,از ازدواج باهات منصرف میشه!من بارها سعی کردم بهش ثابت کنم که خود من کسی رو نمیخوام که شرایط من رو درک نکنه و انقدر کوته فکر باشه اما قبول نمیکنه و میگه جامعه اینطوریه! با وجود اینکه ذره ای مهر و احترام توی زندگی مشترکش دریافت نمیکنه و مدام فقط فداکاری میکنه و از پدرم هم متنفره اما باز هم حاضر نیست جدا بشه میگه من یه عمر تحمل نکردم که الان که بزرگ شدی جدا بشم و ننگ جدایی بذارم روی زندگی تو! با وجود اینکه جدایی توی اطرافیان هم کم نبوده و همه خیلی عادی دارن با هم زندگی میکنن و حتی بخاطر جداییشون خوشحال هستن چون از زندگی بد نجات پیدا کردن!!
من به هیچ عنوان دوست ندارم پدر و برادرام رو به هر کسی که در اینده قراره باهاش ازدواج کنم رو به عنوان خانواده معرفی کنم حتی با فکر کردن بهش هم میترسم و میدونم احترامم خدشه دار میشه
از طرفی پدرم توی هر کاری و هر چیز کوچیکی که مربوط به من بوده نظری داده یا رضایتی نیاز بوده داشته باشه و حتی راضی هم بوده,اون موضوع برای من به بدترین شکل ممکن از بین رفته انگار انرژی منفی فوق العلاده قویی داره که وارد زندگی و مسائلی که از زندگی من میدونه میکنه,از طرفی هم مادرش اهل دعا و طلسم و این چیزا بوده که البته الان فوت شده اما اینجور کارها توی خانوادشون عادیه, خود من اعتقاد و حتی اطلاع هم نداشتم تا وقتی که چندین بار بخاطر در جریان قرار گرفتن پدر در کارها و مسائل,برام مشکلات بزرگ و عجیب پیش اومد از بیماری گرفته تا ادم هایی که بدون هیچ دلیلی مثل خودش بهم آسیب زدن
مشکل من اینه که پدرم و برادرام اصلا ادمای خوبی نیستن و عمدا هم کارهایی میکنن که شان من و مادرم رو پایین بیارن مخصوصا جلوی افرادی که حتی کمی رودربایستی داریم! رفتار اجتماعی خوبی ندارن و با وجود اینکه نه اعتیاد دارن به چیزی و نه خلافکار و...هستن بسیار ادم های بی فرهنگی هستن
من میخوام که برای ازدواج یا هر مسئله ای که نیاز به رضایت یا حضور قانونی پدر یا برادر هست, قانونا این اختیار و اجازه ازشون سلب بشه اما نمیدونم از کجا و چطور اقدام کنم و ایا اصلا ممکن هست چنین چیزی؟
114
نظرات کاربران
(5 نظر)