بدون تصویر
ناشناس
18:14 - ۱۴۰۳/۴/۱۶

چگونه با افسردگی و اضطراب پیش از کنکور مقابله کنم؟


سلام ، دخترم حدود ۱۸ سال . من در تمام طول زندگیم شاگرد اول کلاس بودم. هر سال نمراتم از همه ی بچه ها بیشتر بود. احساس خودم بر اینه که از چهار سال پیش اروم اروم دچار افسردگی شدم . سال هشتم بهترین دوستم منو تنها گذاشت بعدش کرونا اومد و من عملا با هیچکسِ هیچکس ارتباطی نداشتم. سال نهم برای فرار از زندگی کسل کننده ی دوران کرونا خودمو شدیدا درگیر درس کردم. ازمون یه مدرسه ی خیلی خوب رشته ی تجربی قبول شدم .اولش خیلی انگیزه داشتم و بعد تر ها خیلی خیلی سرد شدم با اینکه درسمم همیشه عالی بود ولی مشاوری که داشتم مدام بهم حس ناکافی بودن میداد. سال یازدهم اعتراضا وحشتناک ترین ضربه ی روحی بود برا من و منی که مدام در حال درس خوندن بودم اینجوری بودم که : خب که چی حالا مثلا من درس بخونم مشکل مملکت که حل نمیشه. به دلیل همین بی انگیزگی که داشتم دوباره مشاور تحصیلی گرفتم ، اونم اولاش خوب بود ولی بعدش از همون هم خیلی حس بدی میگرفتم و اونم مدام سرزنشم میکرد و بی انگیزگی من چندین برابر شد. تابستونمم عملا از دست دادم و شروع مدرسه ها باعث شد بفهمم چقدر دوستام که تا پارسال درسشون ضعیف بود پیشرفت کردن و من همونجا موندم . از همونجا اهمال کاریم شروع شد و از شدت استرس مدام به گوشی پناه میبردم .مشاور هم نگرفتم چون سالای پیش خیلی به مشکل خورده بودم‌. برای همه ی درسام کلاس تست گرفتم و چون به برنامشون نمیرسیدم و بیش از حد ادم کمالگرایی هستم کلا انگار بیخیال شدم .حتی رشته ای که تمام عمرم دلم میخواست بهش برسم دیگه برام اونقدر ارزش نداره. با خونوادم ارتباط نسبتا صمیمی دارم و خیلی باهاشون صحبت میکنم ولی هیچکودوم از این صحبتا در مورد احساساتم نیست. کلا مهارت بروز احساساتمو ندارم و نسبتا درون گرام . و الان به این نقطه ی فاجعه از زندگی رسیدم که حتی حوصله ی خودکشی کردن هم ندارم .حوصله ی هیچ کس و هیچ چیزی رو ندارم .از همه ی ادما بدم میاد ، بی نهایت عزت نفسم رو از دست دادم ، حالم از خودم بهم میخوره . طرز فکر خیلی داغونی دارم همیشه نیمه ی خالی لیوانو میبینم. هیچ دوستی ندارم ، هیچ ارتباطی با هیچکس هیچکس بجز مامان بابام ندارم ( البته که کلا با کسی ارتباط عاطفی ندارم در حد همون حرف زدن سطحی و روزمره با خانوادم فقط) احساس بی ارزشی میکنم حتی الان که دارم اینو مینویسم این حسو دارم که : خب که چی. الان من اینو بنویسم قراره بهم بگن برو پیش تراپیست اینو که خودمم میدونستم اصلا لازم نبود اینقدر تایپ کنم درس که اصلا نمیخونم با زور مامانم شاید چند صفحه فقط . خونوادم میگن ما قبولیت برامون مهم نیست و خودت مهمی فقط ولی دروغ میگن.از اینکه از درصدای اردیبهشتم اینقدر به هم ریختن مشخص بود که هر چی تا الان گفتن کشکه . تمام. امسالو خونه بودم و جایی نرفتم حتی درس هم نخوندم . وزنم تقریبا ده کیلو بیشتر شده .از ظاهر خودم متنفرم و هیچ کاری نمیتونم بکنم چون چن روز دیگه کنکوره و من حتی توان درس خوندن هم ندارم. منی که در طول روز چهار پنج ساعت شااید به زور میخوابیدم الان روزی دوازده سیزده ساعت میخوابم و مامانم به زووور منو بلند میکنه. قصدم پشت کنکور موندن بود ولی الان حتی توان پشت کنکور موندن هم ندارم. بین دانشگاه نرفتن و یه رشته الکی خوندن هم انتخابم قطعا همون دانشگاه نرفتنه ! زمانی که درس میخونم هم همش دارم به این فکر میکنم که الان همه اینا رو بقیه چند بار خوندن تستاشو زدن و من اینقدر عقبم .خاک تو سرم که زودتر نخوندم اینا رو ممنون میشم راهنمایی کنید هر چند امیدی به بهبود ندارم و اینکه من کلا با تراپیست مشکل دارم چون تا حالا تو کل زندگیم تراپیست به درد بخور ندیدم و قصد هم ندارم پیش تراپیست برم .
76

نظرات کاربران

(3 نظر)
  • بدون تصویر
    Hassan
    15:53 - ۱۴۰۳/۴/۱۶
    مشکل این شما اینه همه چیزو تو درس خوندن میبینید . با مدام درس خوندن و شاگرد اول شدن بایدم تو این شرایط قرار بگیرید. باید کارایی مثل ورزش .سرگرمی های مختلف تو زندگی وجود داشته باشه .حتی یوقتایی کلا به درس فکر نکنی

  • بدون تصویر
    We_resist_to_end
    16:24 - ۱۴۰۳/۴/۱۶
    سلام. برای #خودتون زندگی کنید. اول و مهمتر از همه خودتون باشید برای خودتون. اوضاع مملکت و ... که میگید الزاما همش دست من و شما نیست اما اوضاع شخصی خودمون تا حد زیادی دست خودمون هست. زورمون به شادی خودمون و شاد کردن اطرافیانمون که میرسه... زندگی تا آخرین لحظه، محل نزاع لشکریان عقل و جهل، شادی و غم و ... در درون مملکت ذهنی هر یک از ما هست. لشکر غم و نا امیدی، مملکت ذهنی شما رو تسخیر کرده. با لشکر عقل و شادی به جنگش برید. اول مملکت ذهنی خودتون رو نجات بدید... بجنگید و مبارزه کنید. بنظر میاد دچار افسردگی شدید احتمالا. روانپزشک و مشاور لازم دارید احتمالا و اینکه حتی نمیخواید پیش مشاور برید هم ناشی از همین افسردگیه هست. برای این کار دکتر داود نودهی رو پیشنهاد میدم بهتون. تجربه شاگردیشون رو داشتم و در کلاس هاشون شرکت کردم. کارش از نظر بنده قابل قبول هست. به دلم افتاد یک فال حافظ هم به نیت شما گرفتم. غزل: خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم شطح و طامات به بازار خرافات بریم... تفسیرش: راه سخت و دشواری در پیش داری، قدر فرصت‌ها و لحظات طلایی زندگی‌ات را بدان، این فرصت‌ها دیگر باز نخواهند گشت و اگر دیر بجنبی فقط و فقط پشیمانی و حسرت نصیب تو خواهد شد. در این راه احساسات را رها کن و به عقل و تدبیر خود تکیه کن. هیچ‌گاه از سؤال پرسیدن خجالت مکش. از دوستان خیراندیش کمک بطلب و با آنان مشورت کن. به خدا توکل کن تا آرامش خاطر داشته باشی. به جای آنکه خواسته‌ات را پیش هر کس و ناکس مطرح کنی، آن را از خداوند بخواه که بخشنده بی‌منت است.    

  • بدون تصویر
    Amin7500
    16:52 - ۱۴۰۳/۴/۱۶
    سلام دوست من. امروزه مشکل روحی شما، مشکل اکثر جوانان این مملکته درواقع هیچ جوانی من ندیدم تابحال که امید به اینده داشته باشه. اما آدمی که زنده است قطعا یه روزنه امیدی براش وجود داره که دست کمک به سوی هم نوعانش دراز کرده و به فکر راه چاره است. مطمعن باش راه چاره هم وجود داره بقول دوستان شما میتونید با ورزش کردن حال و روحیه خودتو عوض کنی و به زندگیت ادامه بدی ۱۸ سال واقعا سن مطلوبیست برای زندگی خوب کردن شماهنوز اول راهید و میتونید بهترین فرصتا رو برای خودت رقم بزنی ،خیلیا هستن حسرت سن و موقعیت امثال شماها رو میخورن لطفا تا دیرنشده به خودت انگیزه بده و حق زندگی کردن رو بخودت بده و با همنوعانت اشتی کن تا در اینده متوجه بشی ادما بد نیستن اتفاقا خیلیم مهربونن اکثرا، امیدوارم حرفام تاثیرگذارباشن برات. موفق باشی!

    شما هم میتوانید رایگان و ناشناس مشکلتان را با اهالی آرامش در میان بگذارید. انتشار پست
رایگان و ناشناس مشکلتان را در اهالی در میان بگذارید.