آخرین نظرات physiciaan@gmail.com

منصوره دریکوند

محبوبیتی که در اثر فعالیت در سایت بدست آورده اید. با افزایش محبوبیت، پست ها و دیدگاه های شما فرصت دیده شدن بیشتری دارند.
چگونه محبوبیتم را افزایش دهم:
لایک خوردن دیدگاه: ۱۰ امتیاز
دیدگاه گذاشتن: ۵ امتیاز

نظر ثبت شده

نظر لایک شده

آیا باید خواستگار خوب را به خاطر ظاهر رد کرد؟
سلام، دخترم ۲۲ ساله‌ام. یه خواستگار دارم که ده سال از خودم بزرگ‌تره. همه شرایطش عالیه: کار رسمی، اخلاق، خانواده و همه چیزهای دیگه. ولی ظاهرش تایپ من نیست. قدش کوتاهه، موهاش تقریباً داره میریزه و چهره‌ش چروک داره. یعنی قیافه‌ش خیلی بالاتر از سنش می‌زنه. من احساس خوبی به چهره‌ش و تفاوت سنیمون ندارم، ولی شخصیتش عالیه. به نظرتون چی کار کنم؟ ممکنه بعداً موردهای بهتری هم برام بیاد؟ یا سنم برای ازدواج بالا رفته؟ می‌ترسم قبولش کنم، بعداً با بقیه مقایسه‌ش کنم و حسرت بخورم. می‌ترسم ردش کنم و پشیمون بشم که مورد خوبی رو از دست دادم. کاملاً دو دلم. تا حالا هم فقط یه بار با هم صحبت کردیم. به نظرتون ممکنه تو دفعه‌های بعد به دلم بشینه یا همین الان ردش کنم؟ همه می‌گن ظاهر مهم نیست، ولی خب یه نفر که به دلت ننشسته رو باید به خاطر شرایطش قبول کنی یا نه؟
شما دلت با این قضیه نیست ،و میخای یه تصمیم منطقی از نظر خودتون بگیری ولی بعدا قیافه ی طرف نه تنها براتون عادی نمیشه بلکه مدام با قیافه ی بقیه مقایسش میکنید و اینکه بقیه خوبیاش هم براتون کم رنگ میشه چون دوسش ندارین..
18:03 - ۱۴۰۳/۸/۲۳
چگونه با مهمان‌های بی‌ملاحظه در خانه برخورد کنیم؟
سلام دخترم۳۰ساله یه دختردایی ۱۶.۱۷ساله دارم ک چندساله تابستونا یکی دوماه ازشهرستان میاد خونمون یاخونه خواهرم ک متاهله. چندروز اول مشکلی نداریم بعدش باعث فتنه‌ میشه.چندروز بعداومدنش یاخواهرم یا مادرم ب جون من میوفتن.شروعش ازچندسال پیشه تو سن ۱۳.۱۴سالگیش دوست پسرش تهدیدش میکرد منه احمق سنم بیشتربود پسره رو دعواکردم ترسید و دست از سرش برداشت ولی قبلش ب زنداییم پیام داده بوداین شدکه رابطش با دوست پسرش لو رفت جلو باباش اونم گفته بود من شمارشو دادم ب پسره خودش هیچکاره هست،مادرمم نزاشت ب داییم واقعیت رو بگم. بعدم که گفتم چرا دروغ گفتی گفت مجبور بودم خودمو تبرئه کنم اسم توروآوردم.این یه نمونه از کاراش ک خواهرم و مادرم بازم پشت اون رو گرفتن نزاشتن حتی واقعیت رو ب باباش بگم و مادرم گفت اگه بگی ازخونه میندازمت بیرون. چند روز بعدازینکه پیداش میشه یه رفتاری میکنه ک باعث ناراحتی میشه من اگه حرفی بزنم مادرم و خواهرم ب من بی احترامی میکنن میگن هیچی نگو اون مهمونه.حتی مادرم میگه خونه منه ناراحتی از خونم برو.اگه یه بارمادرم احترام منونگه میداشت باردومی درکارنبود ک جرات کنه بی شعوری کنه ولی فایده نداره.سخته یکی توخونه خودش آرامش نداشته باشه.چیکارکنم از شرش خلاص شم.واقعا عصبی شدم دیگه تحمل ندارم یه روز دوروز نیست ک الان یه ماهه خونمونه یه ماه دیگم میخاد بمونه.انقد اعصابم ضعیف شده نمیتونم کارکنم امتحان دارم نمیتونم حتی یه صفحه بخونم یه لحظه از ویدئوهای آموزشی رو نمیفهمم حتی از خونه میرم بیرون یکی دوساعت ولی آروم نمیشم.تحمل ندارم.لطفاراهنماییم کنید
ب هر حال اگر کاری از دستتون برمیاد انجام بدین ،مادرتون هیچوقت دخترشو از خونه بیرون نمیکنه چون بیشتر از همه برا خودش عیبه،بعدم تو رو دختر داییتون وایسید میتونید تهدیدش کنید ک قضیه دوس پسرشو ب خانوادش میگید...بعدم اگر تلاشتونو بکنید از طریق درس یا کار از خانوادتون فاصله بگیرید میتونید ارامش روان بیشتری داشته باشید
16:34 - ۱۴۰۳/۷/۴
چگونه با همسر بدبین و شکاک برخورد کنیم؟
من خانمی ۵۰ ساله ام ازدواج اول به خاطر اعتیاد همسر و بیماری روانی همسر بعد از ۲۳ سال زندگی جدا شدم با مردی هم سن خودم ۶ ساله که ازدواج کردم همسرم بسیار بد بین و شکاک حتی من جلو خواهر زاده هام که محارم هستن نمی تونم بدون چادر باشم یا امر شوهر خواهرم را ببینم اصلا نباید سلام و احوال پرسی کنم هر کجا می خوام برم حتی مسیر کوتاه تا سر کوچه حتما باید اجازه بگیرم بارها باهاش صحبت کردم ولی اصلا تاثیر نداشته و هر روز بد تر می شه شما بگین چی کار کنم؟؟؟
ب سلامت روان شما حسادت میکنم جناب حسین زاده😅👏
14:06 - ۱۴۰۳/۶/۴
چطور با خبر بدخیمی مریضیم کنار بیام و به خانواده‌ام بگم؟
سلام خانمی هستم ۳۲ ساله متاهل هستم و یه دختر پنج ساله دارم قصد بارداری مجدد داشتم که دکتر گفت ذخیره تخمدانت خیلی پایینه یه مدت داروی هورمونی مصرف کردم بعدش به طور اتفاقی متوجه شدم یه توده تو سینه سمت راستم هست رفتم سنو گرافی و ماموگرافی نمونه برداری انجام دادم دکتر گفت چند تا توده کوچیک دیگه هم هست و بدخیم هستن نمیشه فقط توده ها رو برداشت احتمال داره بیماری دوباره عوت کنه باید کل سینه تخلیه بشه خیلی یهویی زندگیم از این رو به اون رو شد اصلا حال خوبی ندارم شوهرم هم بهم دلداری میده ولی میبینم حالش خوب نیس نمیدونم چجوری به خانواده ام اطلاع بدم غریبم و راه دور زندگی میکنم
سلام امیدوارم سلامتیتونو بدست بیارین و ب زندگی عادیتون برگردین ... ولی اصلا امیدتون رو از دست ندین و با این بیماری بجنگین ،چون استرس نداشتن و روحیه هم خیلی تاثیر میزاره راستش خیلی اطلاع علمی خاصی در این مورد ندارم ولی پیگیر دکترای خوب تو شهرای بزرگ باشین ینفر اینطوری بود سینش رو تخلیه کردن خوب شد،، یه اشنا هم داریم ا
14:28 - ۱۴۰۳/۴/۳۰
چگونه با دزدی دخترم از خانه فامیل برخورد کنم؟
سلام من مادر هستم. هفته‌ی پیش به شهرستان رفتیم و به عروسی فامیل دعوت بودیم. چند روز هم در خانه فامیلمان مهمان بودیم و خیلی با روی باز از ما استقبال کردند.متاسفانه وقتی به تهران برگشتیم، متوجه شدم دخترم (۱۹ ساله) دو عطر آکبند که داخل کشوی اتاق صاحبخانه بود را برداشته و با خودش آورده. لطفا راهنمایی کنید که الان چه کار کنم. به نظرتان به آنها بگوییم یا هیچ کاری نکنیم؟من خیلی ناراحتم و نمی‌دانم چه کار کنم. آنها برایمان خیلی عزیز هستند و واقعا شرمنده شده‌ام. این را هم بگویم که آن اتاق را بین مهمان‌هایشان به من و شوهرم داده بودند و دخترم جای دیگری می‌خوابید.
با ایشون موافقم یجورایی حق و الناس حساب میشه اگر مایل بودید میتونید یه هدیه کوچیک هم کنارش بذارین
09:28 - ۱۴۰۳/۴/۱۵
در مورد ظاهرم به پارتنرم دروغ گفتم، دوسش دارم چکار کنم؟
سلام دختر ۲۶ ساله کوتاه قامتی هستم که ۸ سال قبل با پسری به صورت مجازی وارد رابطه شدم. در مورد همه هویت خود به ایشان دروغ گفتم و اطلاعات فیک دادم ولی این رابطه عمیق شد و عشق و وابستگی شکل گرفت. هر روز و‌شب بین ما تماس و پیام برقرار بود.من جسارت گفتن حقیقت را به ایشان نداشتم و اکنون چند ماه است با اصرار من به اجبار رابطه به پایان رسیده.به ایشان فقط گفتم تصویری که از من تو ذهنته واقعیت نداره ولی نگفتم کی هستم و چه ظاهری دارم.ایشان این موضوع رو پذیرفتند و خودشون رو برای ادامه رابطه مشتاق نشون دادند و من هم با اینکه بسیار دلتنگ و بی قرار ایشون هستم ولی روم نمیشه بگم همه چیز دروغ بوده و من کوتاه قامتم.چون برای ایشون استایل و بدن به شدت اهمیت داشت. به نظرتون چیکار کنم؟هر دوی ما مشتاق برگشت به اون رابطه هستیم ولی گفتن اینکه همه اطلاعات دروغ بوده و ظاهرم با آدمای عادی متفاوته واقعا سخته.به نظرتون اصلا بهش بگم یا به طور کلی سعی کنم فراموش کنم و‌ تصویر آخری که تو ذهنش از من هست رو خراب نکنم؟
خیلی عجیب 8سال با این مدل شرایط!! ولی اینکه مدیون دلتون نشید ،واقعیتو با دلایل کارتون بهش بگید اگر هم قرار بر ادامه و ازدواج بود ب روانشناس مراجعه کنین. حرفتونو غیر مستقیم بزنید شاید یکم براتون راحت تر باشه، مثلا بگید اگر من آدمی با این ویژگی ها باشم هنوزهم منو قبول داری یا ن....
15:26 - ۱۴۰۳/۲/۲۵
ازدواج با دختری که فرزند طلاق است
سلام...پسری دارم ۲۸ساله یه دختر عمه داره که بچه طلاقه و از خودش بزرگتر؛ از بس مادربزرگ و عمش در گوشش خوندن چت کرده باهاش وابسته شده بهش و فامیل شوهر دارن از این فرصت سوء استفاده می کنن و هربار یه نفرو پیش میکنن ک بیاین خواستگاری در صورتی که با هربار من و باباش مخالفت خودمون را با این ازدواج اعلام کردیم ولی بازم دست بردار نیستن!! پسرمم سردوراهی قرار گرفته هم بعلت وابستگی و هم تحت تاثیر خانواده همسرم نمیتونه درست تصمیم بگیره ... اگر راه حلی دارین که هم پسرم و هم خودمون را از این وضعیت نجات بده ممنون میشم بفرمایین.
خانواده واقعا یه فاکتور مهم، اینکه میگن تو با طرف زندگی میکنی نه خانواده ب شخصه با این موضوع مخالفم چون با کسایی ک زندگی کردی روی روح‌و روان و طرز فکرت اثر میزارن.... میتونید با پسرتون صحبت کنید و همه ی خوب و بد این موضوع رو بهش بگید اگ ادم عاقلی باشن خودشون تصمیم درست و میگیرن
14:08 - ۱۴۰۳/۲/۱۸
فرار از روتین، افت درس و عذاب وجدان! راه حل چیه؟
سلام دخترم ۱۶ من یه مشکلی که دارم بشدت از روتین داشتن فراری ام و واقعا اذیتم میکنه. عملا به هیچکاری تو زندگیم نمیرسم و بشدت درسم افت داشته و از یه طرف عذاب وجدان ولم نمیکنه که چرا درس نمیخونم و باعث شده که گاهی اوقات از خودم کاملا متنفرم بشم و به خودم بگم که ایکاش وجود نداشته باشم. ساعت خواب و روتین زندگیم به هم ریخته و هیچی برام اهمیت نداره نمیدونم چیکار کنم
بله دقیقا مثل همون چیزی ک تو اثر مرکب میگه👌
14:21 - ۱۴۰۳/۲/۶
پشت کنکور موندم، هدفم رو گم کردم
سلام دخترم ۲۳ ساله از دبستان تا سال اخر دبیرستان زرنگ ترین شاگرد مدرسه خرخون صدام میکردن ولی کنکور قبول نشدم ازون موقع تا الان ۵ سال گذشته و من هنوز پشت کنکور موندم هیچ سالی نخوندم انقدر هزینه مالی جسمی روحی زمانی هدر دادم که نه دلم میاد ول کنم برم ازاد نه میتونم بخونم شرایط خوندن رو داشتم خانواده حمایتم کردن که ۵مین سالیه اجازه دادن بخونم ولی کمتر از دوماه مونده من بازم اشتباه کردم وقتی این اراده رو داشتم که بمونم چه استفادش نکردم نه انگیزه ای دارم نه حوصله دائما خوابم میبره تبدیل به یه ادم افسرده تنبل شدم و از تمام این ها بیزارم چون منه واقعی این نبود من یه ادم هدفمند و با انگیزه بودم چرا این شدم نمیدونم کاش حداقل دلیل داشت..
یه کتابی هست دست خدارا با کنکور نبندیم( از داداش رضا)، دقیقا درمورد همین مشکل شماست حرفا مفیدی برا گفتن داره اگ خاستین پی دی افشو دارم
02:48 - ۱۴۰۳/۱/۲۸
پشت کنکور موندم، هدفم رو گم کردم
سلام دخترم ۲۳ ساله از دبستان تا سال اخر دبیرستان زرنگ ترین شاگرد مدرسه خرخون صدام میکردن ولی کنکور قبول نشدم ازون موقع تا الان ۵ سال گذشته و من هنوز پشت کنکور موندم هیچ سالی نخوندم انقدر هزینه مالی جسمی روحی زمانی هدر دادم که نه دلم میاد ول کنم برم ازاد نه میتونم بخونم شرایط خوندن رو داشتم خانواده حمایتم کردن که ۵مین سالیه اجازه دادن بخونم ولی کمتر از دوماه مونده من بازم اشتباه کردم وقتی این اراده رو داشتم که بمونم چه استفادش نکردم نه انگیزه ای دارم نه حوصله دائما خوابم میبره تبدیل به یه ادم افسرده تنبل شدم و از تمام این ها بیزارم چون منه واقعی این نبود من یه ادم هدفمند و با انگیزه بودم چرا این شدم نمیدونم کاش حداقل دلیل داشت..
احیانا اگر خواستین دوباره پشت کنکور بمونین و رشتتون هم تجربی من کمکتون میکنم!!
11:09 - ۱۴۰۳/۱/۲۶

منصوره دریکوند

نظر ثبت شده

نظر لایک شده

آیا باید خواستگار خوب را به خاطر ظاهر رد کرد؟

چگونه با مهمان‌های بی‌ملاحظه در خانه برخورد کنیم؟

چگونه با همسر بدبین و شکاک برخورد کنیم؟

چطور با خبر بدخیمی مریضیم کنار بیام و به خانواده‌ام بگم؟

چگونه با دزدی دخترم از خانه فامیل برخورد کنم؟

در مورد ظاهرم به پارتنرم دروغ گفتم، دوسش دارم چکار کنم؟

ازدواج با دختری که فرزند طلاق است

فرار از روتین، افت درس و عذاب وجدان! راه حل چیه؟

پشت کنکور موندم، هدفم رو گم کردم

پشت کنکور موندم، هدفم رو گم کردم